دنیل دِنِت در مقدمه كتاب «از باكتری تا باخ» به سراغ دوگانه روح-جسم می رود. او یادآوری می كند كه انسان ها از گذشته های دور می دانستند كه ذهن ماهیتی متفاوت از ساير اندامها دارد ولی این دكارت بود كه مفهوم روح را در قالب یك دكترین فلسفی انسجام بخشید.
دنیل دِنِت در مقدمه كتاب «از باكتری تا باخ» به سراغ دوگانه روح-جسم می رود. او یادآوری می كند كه انسان ها از گذشته های دور می دانستند كه ذهن ماهیتی متفاوت از ساير اندامها دارد ولی این دكارت بود كه مفهوم روح را در قالب یك دكترین فلسفی انسجام بخشید.
رنه دکارت، دانشمند و فیلسوف بزرگی بود كه بسیار به ذهن خود میبالید. او آنرا «چیز تفکركننده» میخواند و باید انصاف دهیم كه اگر کسی حق داشته باشد که شیفته ذهنش گردد، دکارت واجد شرایط است. او بی شک یکی از بزرگترین متفکرین همه اعصار است که کارهای بزرگی در زمینه ریاضی، نور، فیزیک و فیزیولوژی انجام داده است و مخترع یکی از سودمندترین ابزارهای تفکر است که چیزی نیست بجز سیستم مختصات دکارتی.
دکارت همچنین از اولین پیشنهاد دهندگان تئوری همه چیز است که یک مدل اولیه از تئوری وحدت بزرگ بشمار میرود. او تئوری خود را در کتابی با عنوان Le_Monde و یا «جهان» انتشار داد و ادعا کرد که تئوریش هر چیزی را توضیح میدهد، از گردش سیارات بر مداری مشخص تا ماهیت نور و کشندهای گرانشی، از آتشفشان تا مغناطیس، چرا قطرات آب کروی شکل هستند، چرا سنگ چخماق آتش میسازد و بسیار بسیار چیزهای بیشتر. اما ایدههای دکارت تقریبا در هر موردی کاملا اشتباه بودند. سالها بعد ایزاک نیوتن بود که توانست فیزیک بهتری فراهم کرده و اثر مشهور خود بنام «اصول» را منتشر کند که ردیهای بر تئوری دکارت بود.
دکارت تنها مفتون ذهن خودش نبود، بلکه ذهن تمام انسانها را چیزی شگرف میدانست و نتیجه گرفت که ذهن باید ماهیتی غیر مادی داشته باشد و از چیزی ساخته شده که مجبور نیست از قوانین فیزیک تبعیت کند. او بدین ترتیب پایهگذار ایده ای شد که ما امروز #دوگانه_گرایی دکارتی میخوانیم. بدین معنی كه روحی غیر مادی در درون هر انسانی جای گرفته كه كنترل جسم را در اختیار دارد. مغز ما فقط واسطه بین روح و جسم ما است، ولی ذهن ما، و نیز اگاهی و تجربیات ما، همه بواسطه روح ما است.
مشكل اصلی دوگانه گرایی دكارتى به اعتقاد دنت این است كه هرگز كسی قادر نبوده بطرز قابل قبولی تشریح كند كه چگونه ذهن و بدن با یكدیگر ارتباط برقرار می كنند بدون آنكه قوانین فیزیك نقض شوند. یا اینكه باید قوانین فعلی فیزیك را بدور انداخته و قوانین بسیار متفاوتی وضع كنیم و یا اینكه در نهایت بگوییم كه این دو ارتباطی سحرامیز دارند كه از دسترس دانش انسانی خارج است. بسیاری از طرفداران دوگانهگرایی مسیر دوم را انتخاب میکنند تا مجبور به پاسخگویی نباشند.
فرانسیس كريك فقید نیز آخرین اثر بزرگ خود در سال ١٩٩٤ را به همین موضوع اختصاص داد كه “جستجوی علمی بدنبال روح“ نام داشت. او استدلال كرد كه دوگانه گرایی خطاست و ذهن همان مغز است، اندامی از جنس ماده كه هیچ ماهیت سحرامیزی ندارد. پیش فرض سایر دانشمندان علوم تجربی نیز چیزی غیر از این نبوده است و در واقع انكار آن جای شگفتی دارد و مثل این است كه بگوییم طلا از اتم ساخته نشده است و یا اینكه در كره مریخ جاذبه وجود ندارد. اگر قوانین فیزیك برای توضیح حيات و تولید مثل كفایت میكنند، پس چرا باید تصور كنیم این قوانین قادر نیستند كه ذهن را توضیح دهند؟
دنيل دنت يكى ديگر از آثار بسيار خوب در مورد دوگانه گرايی دكارتى را كتابى ميداند كه در سال ٢٠١١ توسط تِرِنس ديكون انتشار يافت و عنوانش است: "زخم دكارتى كه در بدو تولد علم مدرن، ذهن را از بدن جدا نمود".
او خود نيز اكنون تمام تلاشهاى فلسفى پراكنده اش در طى چند دهه گذشته را در كتابى منسجم گردآورده و تلاش ميكند نشان دهد كه ذهن را مىتوان با دیدگاهی کاملا علمی و ماتریالیستی توضیح داد. بخصوص که به گفته وی، پیشرفتهای شگرفی در طی بیست سال گذشته داشتهایم کمک شایانی به ما میکند تا فرضیههای موجود در مورد شکل گیری ذهن و آگاهی را با شواهد مستند پشتیبانی کنیم.
این خلاصه را با جملهای خاتمه میدهم که سرفصل مصاحبه دنیل دنت با نشریه ایتالیایی «کوریلا دلا سرا» در سال ۱۹۹۷ بود:
«بلی، ما روح داريم، اما آن از تعداد بیشماری روبات كوچك ساخته شده است»
Yes, we have a soul, but it's made of lots of tiny robots